Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (2715 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
anstatt zu arbeiten U بجای اینکه او کار بکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anstatt, dass er arbeitet U بجای اینکه او [مرد] کار بکند
Other Matches
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
anstatt dessen U بجای اینکه
statt ... zu tun U بجای اینکه انجام بدهند
statt wie bisher ... U بجای اینکه همینطور که تا به حال بوده ....
Gabelfrühstück {n} U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
Brunch {m} U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
stecken U گذاردن [که در آنجا گیر بکند]
Lass dich's nicht verdrießen. U نگذار این تو را عصبانی بکند.
sich selbst entmachten U خودش سلب اختیارات بکند
Es gelang ihm zunächst, den Verdacht von sich abzulenken. U در آغاز او [مرد] موفق شد سو ظن را از خودش منحرف بکند.
Der Fahrer versuchte angestrengt, etwas im Nebel zu erkennen. U راننده با سختی کوشش کرد در مه نگاه بکند.
jemanden ans Steuer lassen U به کسی اجازه بدهند رانندگی بکند [پشت فرمان بشیند]
weil Khosro versetzt wurde, konnte sich Leila um seinen Job bewerben U چونکه خسرو منتقل شد لیلا توانست تقاضای کار او [مرد] را بکند.
Der Körper [Kreislauf] von Sportlern ist in hohem Maße belastbar. U بدن [گردش خون] یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
kein Mensch ist unbegrenzt belastbar. U هیچ کس نمی تواند کار [سو استفاده] را به طور نامحدود تحمل بکند.
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
Dann bekam ich die übliche Leier von der Frau und den Kindern zu hören, die er ernähren muss. U سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
Die Aktion scharf sollte von den sozialen Problemen ablenken. U قصد این سرکوبی [مردم] این بود که ازمشکلات اجتماعی منحرف بکند.
Anstatt deiner U بجای تو
statt einer Feier U بجای جشن
an Jemand's Statt U بجای کسی
anstatt <conj.> U بجای [بعوض]
statt [Genitiv] <prep.> U بجای [بعوض]
statt <conj.> U بجای [بعوض]
alternativ <adv.> U بطور دیگر [بجای]
anstatt umgekehrt U بجای برعکس این
sich nicht dazu kriegen lassen, so zu denken wie die <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
für Jemanden den Kopf hinhalten U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
brutto für netto U ناخالص بجای خالص [مانند بها یا محصول یا وزن]
Mit diesem Befehl wird die Datenausgabe an eine Datei statt auf den Bildschirm gesendet. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
außer wenn <conj.> U جز اینکه
obgleich <conj.> U با اینکه
allerdings <adv.> U با اینکه
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با اینکه
wenngleich <conj.> U با اینکه
obwohl <conj.> U با اینکه
wenn nicht <conj.> U جز اینکه
um zu ... U تا [اینکه ]
um ... zu U تا [اینکه ]
es sei denn, dass <conj.> U جز اینکه
da <conj.> U برای اینکه
außer dass <conj.> U بدون اینکه
außer dass <conj.> U مگر اینکه
sondern <conj.> U بدون اینکه
sondern <conj.> U مگر اینکه
deswegen <conj.> U برای اینکه
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
unter dem Vorbehalt, dass ... U به شرط اینکه ....
ohne dass <conj.> U مگر اینکه
ohne dass <conj.> U بدون اینکه
ohne zu <conj.> U مگر اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
weil <conj.> U برای اینکه
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
sobald <adv.> U به محض اینکه
um ... zu U برای [اینکه]
um zu ... U برای [اینکه]
es sei denn, dass <conj.> U مگر اینکه
wenn nicht <conj.> U مگر اینکه
außer wenn <conj.> U مگر اینکه
ohne zu <conj.> U بدون اینکه
um nicht zu sagen... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
was ... anbelangt U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
obschon <conj.> U با اینکه [اصطلاح رسمی ]
Zum Zeichen, dass ich dich liebe. U به نشانه اینکه دوست دارم.
Obwohl er mir nichts bedeutet ... U با اینکه او برای من بی اهمیت است ...
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
bei aller Liebe <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
Je nachdem, wie spät wir ankommen ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
als ob [Konjunktiv] U مثل اینکه [همراه با وجه شرطی]
ohne Spuren zu hinterlassen <adv.> U بدون اینکه ردی باقی بگذارد
Es ist schön dich wiederzusehen. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
Es ist noch Zeit, bis ich gehe. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
falls [vom Arzt] nicht anders verordnet U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
Wenn ich sie sehe, gibt es mir einen Stich. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
vorbehaltlich anderweitiger Regelung U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
die Arbeit abbrechen. U ازکار [بدون اینکه به پایان برسند ] دست بکشند.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
Jemandem wegen des Zuspätkommens Vorwürfe machen U کسی را بخاطر اینکه دیر آمده سرزنش کردن
Ich kann mich noch erinnern, auch wenn [wiewohl] es schon lange her ist. [wenn es auch schon lange her ist.] U با اینکه خیلی وقت از آن گذشته است من هنوز به خاطرش دارم.
Ohne die Bedeutung dieser Frage schmälern zu wollen, möchte ich ... U بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
als <conj.> U مانند [چون] [بعنوان] [بطوریکه] [چنانکه] [نظر به اینکه] [در نتیجه]
Jemanden erpressen U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Wie zeige ich ihr ohne Worte, dass ich verliebt bin U چطور بدون اینکه حرفی بزنم به او [زن] نشون بدم که عاشق شدم؟
Jemanden als Geisel [fest] halten U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Es ist lieb, dass du dir Sorgen machst, aber es geht mir gut. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
Die Abnahme erfolgt, sobald die Arbeiten abgeschlossen sind. U پس از اینکه اعمال به پایان رسیدند قبولی حواله صورت می گیرد. [ حقوق]
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Maßnahmen ergreifen, um solche Praktiken zu unterbinden U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
Er kam ums Leben, als sein Fallschirm versagte. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
Dämpfe nicht einatmen, auch wenn kein Geruch wahrnehmbar. [Sicherheitshinweis] U نفس به داخل نکشید با اینکه هیچ بویی قابل حس نیست. [نکته ایمنی]
sich berieseln lassen U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht. U چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
Wegen der häufigen Fehlalarme wird im Ernstfall niemand reagieren. U بخاطر اینکه بارها اعلام خطر دروغ است هیچکس در موقعیت جدی واکنش نمی کند.
Sie lehnte mehrere Lokale ab, bis wir uns auf eines einigen konnten. U او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
Anstatt vorhandene Formen bloß abzuwandeln, sucht sie neue Lösungen. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
Wenn man bedenkt, dass er Fußball erst zwei Jahre spielt, macht er es gut. U با ملاحظه به اینکه او تنها دو سال است که فوتبال بازی می کند قشنگ بازی می کند.
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Recent search history Forum search
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com